جنون توفاني
|
در مسير چشمانت باغ لاله ميكارم از نگاه آهويت ديده بر نميدارم مثل موج بيتوفان، مثل ابر سرگردان حلقه حلقه ميگردم، قطره قطره ميبارم آتشم اگر افزود، عشق سرپناهم بود اي جنون مدد فرما شوق آتشين دارم كافرم اگر خواني نيستام پشيماني جز به طاق ابرويت سر فرو نميآرم باز بوي ليلايم، ميكشد به صحرايم با جنون همآوايم كم دهيد زنهارم چين زلف او ميگفت شب هميشه طولانيست گفتمش پريشان كن من هميشه بيدارم بند بند آوازم ناله شد نيستان را گوشة مخالف زد پرده پردة تارم با دلم چهها كردي، اي جنون توفاني؟ مثل كوه ميلرزد شانههاي ستوارم تيغ اگر به كف آيي، اين سر است و سودايي خانهزاد درگاهم، پايبوس دربارم مدحت تو ميگويم طلعت تو ميجويم تا شود مُنوّر با نام �مهدي� اشعارم هيچم و نميارزم، با تو عشق ميورزم مثل طوطيان هر دم، نام تو به لب دارم
شاعر : حسین اسرافیلی |
چهارشنبه 25 اسفند 1389 - 10:32:12 AM